پخش زنده
امروز: -
بریتانیا اصلی ترین بازیگر آنارشی ساز برای غرب آسیا است زیرا ساخت امروزی منطقه بیش از هر چیز برآمده از راهبرد بریتانیا در قرن گذشته برای این منطقه است.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا وسیما ؛ آنارشی یکی از مهمترین مفاهیم در نظریه های روابط بین الملل است. واقع گرایان روابط بین الملل بر این باور هستند که آنارشی در روابط بین الملل، ماهیت تعارض آمیز دارد زیرا بی اعتمادی شدیدی میان کشورها وجود دارد و «خودیاری» راهبرد اصلی کشورها است.
لیبرال ها بر این باور هستند که آنارشی، ماهیتی همکاری جویانه دارد و به واسطه وجود نهادهای منطقه ای و بین المللی و منافع مشترک، امکان همکاری میان کشورها در روابط بین الملل وجود دارد.
سازه انگاران بر این باور هستند که آنارشی چیزی است که دولت ها آن را می سازند و لذا میتواند هم سبب همکاری و هم سبب تعارض شود.
اعلامیه بالفور مصداق ایجاد آنارشی درغرب آسیا توسط دولت بریتانیا است. به طور کلی، بریتانیا اصلی ترین بازیگر آنارشی ساز برای غرب آسیا است زیرا ساخت امروزی منطقه بیش از هر چیز برآمده از راهبرد بریتانیا در قرن گذشته برای این منطقه است.
قرارداد سایس- پیکو میان انگلیس و فرانسه در سال 1916 و اعلامیه بالفور 1917 که مبنای تأسیسی رژیم صهیونیستی محسوب می شود. از مهمترین اقدامهایی است که بریتانیا اوایل قرن 20 انجام داد و یکی از مهمترین بنیان های «آنارشی پایدار» یک قرن اخیر در این منطقه محسوب می شود.
اعلامیه بالفور ؛آنارشی در منطقه
سوال مهم این است که چرا اعلامیه بالفور به عنوان یکی از بنیان های آنارشی در غرب آسیا محسوب می شود؟
دلایل متعددی در این خصوص میتوان مطرح کرد که برخی از مهمترین دلایل عبارتند از:
نخست؛ با اعلامیه بالفور کارگزار جدیدی (اسرائیل) به غرب آسیا اضافه شد.
این کارگزار جدید دارای هویت دینی متفاوتی در غرب آسیا است. در واقع، بریتانیا با اعلامیه بالفور، کارگزار جدیدی بر مبنای هویت دینی برای منطقه ایجاد کرده است که از همین رو ناسازگار با محیط مذهبی غرب آسیا است. زیرا همه کشورهای این منطقه مسلمان هستند؛ اما اسرائیل نه تنها هویت اسلامی ندارد؛ بلکه رژیمی، یهودی است و یهودیان مهمترین دشمن مسلمانان در صدر اسلام بودند. در اعلامیه بالفور در حالی مبنای مذهبی یهودیت مورد توجه قرار گرفت که بیشتر یهودیان جهان به استثنای صهیونیستها، یهودیت را نه به عنوان یک امت بلکه فقط به عنوان دیانت قبول داشته اند.
دوم؛ اعلامیه بالفور اولین گام برای ایجاد وطن برای یهودیان بود؛ وطنی که مالک داشت و فلسطینیها مالک قانونی آن بودند. در این اعلامیه صریحاً به این اشاره شد که حکومت بریتانیا به دنبال تأسیس وطنی برای مردم یهودی است. در ماده 2 اعلامیه بالفور آمده است که حکومت بریتانیا ملزم به یاری و حمایت از برپایی وطنی ملی برای مردم یهودی است. در واقع؛ در حالی که «بنیامین تئودر هرتسل»، پایه گذار جنبش سیاسی صهیونیسم در ایجاد وطنی برای یهودیان موفق نشد، بریتانیا برای یهودیان وطن ایجاد کرد. در همین راستا، برخی از تحلیلگران بیانیه بالفور را اینگونه توصیف کردند که: «یک کشور به کشوری دیگر قول میدهد کشوری سوم را در اختیار آن قرار دهد.» (Al Jazeera, 27 October 2017) صهیونیستها اعلامیه بالفور را عامل تقویت ادعای خود مبنی بر مالکیت ملت یهود بر سرزمین اسرائیل میدانند.
از این رو، رژیم صهیونیستی نه تنها به مرزهای 1948 اکتفا نکرد بلکه حدود 70 سال اخیر همواره در مسیر اشغال مناطق فلسطینی حرکت کرد که شهرک سازی یکی از مهمترین نشانه های آن است.
شهرک سازی رژیم صهیونیستی یکی از مصادیق و علل جنایت علیه فلسطینیها است؛ به نحوی که شورای امنیت سازمان ملل نیز دسامبر 2016 قطعنامه 2334 را در محکومیت شهرک سازی تصویب کرد. نکته مهمتر این است که در اعلامیه بالفور از تأسیس دولت یهودی سخنی گفته نشد بلکه ایجاد وطنی برای مردم یهود آمده است. این در حالی است که این اعلامیه بعداً به مبنایی برای دولت سازی یهودی در سرزمینهای اشغالی تبدیل شد.
سوم؛ اگرچه اعلامیه بالفور تنها 67 کلمه است، اما زمینه «مهمترین کشمکش لاینحل جهان» را فراهم کرد. دوم نوامبر 2017 یکصدمین سالگرد اعلامیه بالفور است، اما نه تنها پس از یکصد سال اثری از کاهش شدت منازعه صهیونیست ها با مردم فلسطین دیده نمی شود بلکه این منازعه همچنان روند صعودی دارد. (Gadzo, 29 October 2017) نشانه های متعددی در این خصوص وجود دارد که محاصره بیش از 10 ساله باریکه غزه و شکل گیری وضعیتی بغرنج در این منطقه و همچنین پافشاری رژیم صهیونیستی به خلع سلاح جنبش مقاومت اسلامی (حماس) که حماس آن را خط قرمز خود میداند، از جمله این نشانه ها است. در حالی که رژیم اسرائیل سرزمین فلسطینیها را اشغال و غصب کرده، اما در عین حال این صهیونیست ها هستند که قدرت نظامی حماس را در سرزمین فلسطین نمی پذیرد و تلاش دارد برای گروههای فلسطینی تعیین تکلیف کند.
چهارم؛ با اعلامیه بالفور نه تنها کشمکش اسرائیل- فلسطین ایجاد شد بلکه مبنای جنگهای متعدد در غرب آسیا با محوریت اسرائیل قرار گرفت. سرزمینهای اشغالی در مجاورت لبنان، سوریه، اردن و مصر قرار دارد و رژیم صهیونیستی با همه این کشورها وارد جنگ شد. اگرچه مصر با پیمان «کمپ دیوید» سال 1978 و اردن با پیمان «وادی عربه» در سال 1994 به سمت ایجاد روابط مسالمت آمیز با اسرائیل حرکت کرد، اما، جنگ اسرائیل علیه لبنان، فلسطین و سوریه، جنگ پرتکرار خاورمیانه است که به اشکال مختلف ادامه دارد، متوقف می شود اما تمام نمی شود و یکی از اصلی ترین علل روند صعودی آنارشی در منطقه خاورمیانه محسوب می شود.
پنجم؛ در اعلامیه بالفور صریحاً به این اشاره شد که «حکومت اعلیحضرت به موضوع تشکیل وطنی ملی برای یهودیان در فلسطین به دیده موافق می نگرد و برای تحقق این هدف، همه تلاش خود را به کار خواهد گرفت مشروط به آن که هیچ اقدامی در نقض حقوق مدنی و دینی اقوام غیر یهودی مقیم فلسطین و یا حقوق و وضعیت سیاسی یهودیان در کشورهای دیگر، انجام نشود.»
اما با وجود اهداف شوم انگلیس ؛ آنچه در عمل اتفاق افتاد نقض فاحش حقوق مدنی و دینی اقوام غیریهودی مقیم فلسطین است. مصادیق بسیاری میتوان در این خصوص مطرح کرد: محاصره ده ساله غزه و وقوع فاجعه انسانی در این باریکه، بیش از 6 هزار و 500 اسیر فلسطینی که حدود 1200 نفر از آنها مریض نیز هستند در زندانهای اسرائیل حضور دارند، ترور بیولوژیک فلسطینیها و اشغال سرزمین فلسطینیها که منجر به کوچ اجباری و آوارگی میلیونها نفر شد.
در حالی که هنگام صدور اعلامیه بالفور، یهودیان فقط 9 درصد از جمعیت کل فلسطین را تشکیل می دادند، امروز مطابق آخرین آمار جمعیت در سرزمین های اشغالی؛ بیش از 8 میلیون 700 هزار نفر جمعیت دارد که بیش از 6 میلیون و 500 هزار نفر آن یهودی هستند، (پایگاه تخصصی اسرائیل شناسی «هکیریا»، 29 شهریور 1396) اما فلسطین (کرانه باختری و غزه) حدود 4 میلیون و 800 نفر جمعیت دارد و یک میلیون و 800 هزار عرب نیز در اسرائیل ساکن هستند.
به عبارت دیگر، جمعیت فلسطینی و یهودی در سرزمینهای اشغالی و فلسطین برابر هستند. این اتفاق با اشغال زمینهای فلسطینیان، شهرک سازی و کوچ اجباری فلسطینی ها رقم خورده است. در همین حال، اعراب ساکن مناطق اشغالی در مقایسه با یهودیان از حقوق کمتری برخوردار هستند. نقض فاحش حقوق بشر توسط رژیم اسرائیل که حتی با مصادیق جنایت علیه بشریت، جنایت جنگی و نسل کشی تصریح شده در اساسنامه دیوان کیفری بین المللی موسوم به اساسنامه رم 1998 تطابق دارد، یکی از نشانه های شدت گرفتن آنارشی در محیط منطقه ای غرب آسیااست.
این شرایط نشان میدهد که انگلیس با وجود تعهدی که به اعراب داد نتوانست به اصطلاح حقوق آنها را تأمین کند و با این حال همچنان به اعلامیه بالفور افتخار میکند و «ترزا می»، نخست وزیر انگلیس درصدد برگزاری جشن یکصد سالگی اعلامیه بالفور است.
نتیجه
اعلامیه بالفور 1917 را میتوان از زوایای متعددی تحلیل و تأثیر آنرا بر ساختار منطقه مورد بررسی قرار داد، اما یکی از مهمترین بروندادهای اعلامیه بالفور، شدت گرفتن «آنارشی» در محیط غرب آسیا است.
از این رو، همانگونه که «الکساندر ونت»، نظریه پرداز سازه انگار در روابط بین الملل عنوان می کند که «آنارشی چیزی است که دولت ها آنرا می سازند»، می توان گفت آنارشی برآمده از اعلامیه بالفور در منطقه ، ساخت سیاست های دولت بریتانیا است که توسط رژیم صهیونیستی طی 7 دهه گذشته اجرا شده است.
....................................
فهرست منابع
1.پایگاه تخصصی اسرائیل شناسی «هکیریا»، (29 شهریور 1396)، رشد 156 هزار نفری جمعیت صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی، قابل دسترسی در آدرس زیر: http://hakirya2040.com/fa/news/1002
2.Al Jazeera, (27 October 2017), Balfour 100 years on: Salvation or betrayal?, available at: http://www.aljazeera.com/programmes/upfront/2017/10/balfour-100-years-salvation-betrayal-171027101054752.html
3.Gadzo Mersiah, (29 October 2017), Balfour: UK government 'should hang its head in shame', available at: http://www.aljazeera.com/news/2017/10/balfour-uk-government-hang-head-shame-171028084045226.html
======================================
نویسنده : دکتر سیدرضی عمادی- کارشناس سیاست در غرب آسیا .
.